شخصیت های اسکیزوئید این ویژگی ها را دارند: به داشتن رابطه صمیمی و نزدیک با شما یا هر کس دیگری به هیچ وجه اهمیت نمی دهد، حتی اگر در ظاهر عنوان کند که شما برایش اهمیت دارید؛ تقریبا علاقه ای به داشتن رابطه جنسی یا هر تماس فیزیکی دیگر ندارد؛ تقریبا هیچ دوست صمیمی و نزدیک ندارد؛  نسبت به تعریف و تمجید یا انتقاد دیگران بی اعتناست؛ بیشتر اوقات سرد و بی احساس رفتار می کند.

در اکثر موارد فریبنده ترین و جذاب ترین ویژگی شخص مبتلا به اسکیزوئید، روحیه انزواطلبی اوست که در نظر ما بسیار بی آزار است. این شخص ممکن است بی تجربه و بسیار ساده به نظر برسد و در موقعیت های اجتماعی و روابطش با دیگران نسبت به گفته ها و برخوردهایش آن قدر نامطمئن باشد که ما با بی فکری تمام سعی می کنیم از او مراقبت کنیم.

v     

 

بعضی از ما عادت کرده ایم نقش معالج را بازی کنیم. باید تا عمق هر عاملی که سد راه عشق ورزیدن می شود نفوذ کنیم و سپس در حالی که در نقش یک عاشق افسانه ای و قدرتمند فرو رفته و تمام دقت و توجه خود را معطوف کرده ایم او را درمان کنیم. شخصیت اسکیزوئیدی به راحتی چنین احساساتی را در طرف مقابل بر می انگیزد. او آن قدر ساکت، معذب و بی تجربه است که تصور می کنیم در گذشته تجارب وحشتناکی را پشت سر گذاشته و همین تصور ما را مصمم می کند یک ارتباط جدید و سازنده با او برقرار کنیم تا به طور قطع بتواند این ضربه های روحی را از ذهن او پاک کند.

بعضی از ما در رابطه های خود به یک چالش نیاز داریم. چه چالشی بهتر از اینکه یک شخص منزوی را وادار کنیم صحبت کند یا به بیان احساساتش بپردازد. با اینکه احتمال رسیدن به موفقیت کم است اما این می تواند همان چالشی باشد که به دنبالش هستیم. در موارد دیگر میل شدیدی داریم به اینکه دیگران به ما نیاز داشته باشند پس سعی داریم با بازی کردن نقش یک ناجی و سرپرست به وعده ای که به خود داده ایم یعنی "اعتبار بخشیدن به وجودمان" عمل کنیم.

v     

 

ویژگی های شخصیت ضد اجتماعی: او به راحتی در گیر فعالیت های غیر قانونی می شود از این رو ممکن است دستگیر شده و یا دچار مشکلات قانونی شود؛ دروغ گو و فریب کار است. سعی دارد به خاطر لذت شخصی از شما حداکثر استفاده را ببرد؛ واکنش های آنی و لحظه ای یعنی بدون فکر و ناگهانی از او سر می زند، هدف مشخصی برای آینده در سر ندارد و به عواقب کارهایش فکر نمی کند؛ برخوردهای فیزیکی پرخاشگرانه و تهاجمی از خود نشان می دهد. با شما با تندخویی رفتار می کند؛ به وضوح پیداست که به امنیت و رفاه شما کاملا بی توجه است؛ نمی تواند شغل ثابتی داشته باشد و اهمیتی به مسئولیت های اقتصادی نمی دهد؛ در صورت ضربه زدن، بدرفتاری یا حتی ی از شما احساس پشیمانی نمی کند، بی تفاوت است و یا رفتارهای بد خود را با مهارت تمام، توجیه می کند.

v     

 

برای شخصیت های ضداجتماعی بسیار عادی است که قانون را زیر پا گذاشته و هیچ ارزشی برای دستگاه قضایی قائل نباشند و به شدت بر این باورند که قانون برای سایر مردم است نه برای آن ها. چنین اشخاصی حقوق و قوانین را بی اهمیت، ابلهانه و دست و پاگیر تلقی کرده و به سادگی بر این باورند که قوانین برای زیر پا گذاشتن وضع شده اند. همسر خطرناک شما حس می کند مجبور نیست از قانون تبعیت کند در نتیجه هر کجا که به نفعش باشد و برای پیشبرد اهدافش مفید به نظر برسد دست به قانون شکنی می زند. برای شخصیت های ضداجتماعی دو قانون طلایی وجود دارد که تفسیر آنها به این شکل می باشد: قبل از اینکه دیگران بدی کنند من به آنها بدی می کنم! هر کاری که بخواهم با بقیه می کنم!

v     

 

والدین شخصیت های ضداجتماعی چگونه بوده اند؟ شرایط حاکم در  محیط خانه از حالت تنبیه گری به بی تفاوتی در نوسان بوده است. والدین این اشخاص خشن و متوقع بوده و عادت به زدن حرف های رکیک و اعمال خشونت بار داشته اند و یا برعکس کاملا سهل انگار و کناره گیرانه رفتار می کرده اند. هنگامی که کودک در می یابد والدینش غیر قابل اعتماد بوده و در اصل باید آنها را غایب پندارد، به شکلی مملو از خشم فرو خورده روی پای خودش می ایستد و به قیمت آزار دیگران خواسته های خود را برآورده می سازد. به همین دلیل از نظر او لازمه زنده ماندن، رسیدن به نیازها و خواسته ها به هر قیمتی که شده و نیز سودجوئی دائم از دیگران است.

غفلت والدین، داشتن والد یا سرپرستی که با رفتارهای خطرناک و سودجویی از دیگران تبدیل به الگویی برای کودک می شود، و همچنین خانه ای با آن همه آشوب و غفلت که باعث می شود کودک برای بدست آوردن توجهی که واقعا نیازمند آن است چاره ای جز حریص و پرتوقع تر شدن و بیرون ریختن هیجانات روحی اش، نداشته باشد.

v     

 

ویژگی های شخصیت مرزی: تصور تنهایی و رها شدن به شدت او را می ترساند. اکثر مواقع رفتارهای بی غرضانه شما را نشانه طرد شدن خودش قلمداد می کند؛ با نگاهی به روابطش می توان اشتیاق، تزل و بی ثباتی احساسی بالایی در آن ها دید؛ دست به رفتارهای آنی و هیجانی از قبیل ولخرجی های بی هدف، رابطه جنسی، مصرف مواد مخدر، رانندگی دیوانه وار و پرخوری می زند؛ تظاهر و تهدید به خودکشی می کند و سابقه خودزنی نیز دارد؛ بی ثباتی روحی شدیدی دارد مثلا حالتی بین افسردگی، اضطراب و خشم در او دیده می شود؛ همواره احساس پوچی و بی حوصلگی دارد؛ بی دلیل عصبانی می شود و با حرف های زننده و خشونت فیزیکی خشم خود را بروز می دهد.

v     

 

افرادی که دچار اختلال مرزی هستند جزء مشکل ترین و بی ثبات ترین انسان هایی هستند که تا به حال شناخته اید.  او که گهگاه جذاب و هیجان انگیز ظاهر می شود به یکباره از کوره در رفته، خشمگین می شود و به خودش آسیب می رساند. مشخصه اصلی اختلال مرزی بی ثباتی همیشگی و ضعف جدی در روابط، اعتماد به نفس، احساسات و رفتارهای شخص می باشد. عبارت "مرزی یا بینابینی" در اصل به منظور توصیف افرادی به کار گرفته شده که ظاهرا در مرز بین اختلال روحی عادی (مانند اضطراب و افسردگی) و اختلال روان پریشی جدی (یعنی حالتی که ارتباط فرد با دنیای واقعیت قطع می شود و یا به اصطلاح "دیوانه" خوانده می شود) به سر می برند.

v     

 

شخصیت های مرزی هیچ گاه قادر نبوده اند هویت منسجم و یکپارچه ای را در خود بوجود بیاورند. تصویری که آنها از خود دارند بسیار سست و متزل می باشد. از شما به عنوان عاملی که تایید کننده وجود آنهاست استفاده خواهند کرد و نیز با بودن شما به این باور می رسند که آنها هم می توانند ذرهای ارزشمند باشند.

چه چیزی باعث شده این رویکرد را داشته باشند؟ در اکثر موارد آشفتگی، رفتارهای طرد کننده، بی مهری شدید و سوء استفاده های ناگوار احساسی، جسمی و جنسی از جمله تجارب ناراحت کننده ای است که شخصیت مرزی در دوران کودکی خود دیده است. او در خانواده ای نابسامان، میان جنگ و جدال های شدید، روابط جنسی آشکار، خشونت بزرگ شده است، و یا در محیط هایی که نیازهای عاطفی اش همواره نادیده گرفته شده و از آن محروم بوده است. در آن دوران هرگاه تصمیم داشته که خودکفا شود و هویتی مستقل برای خود شکل دهد مورد حمله یا تمسخر قرار گرفته است.

v     

 

شخصیت مرزی قابل به درک مفهوم "حد و مرز" نمی باشد و نمی فهمد همین حد و مرزهاست که تعیین می کند نقطه پایان برای او کجاست و شما باید از کجا آغاز کنید، به جای رسیدن به این درک همواره سعی خواهد کرد خود را بیش از حد به شما نزدیک کند و به نوعی در شما غرق شود. اگر مانند مردم عادی و نرمال باشید از این فضای خفقان آوری که او برای شما ساخته به تنگ خواهید آمد و برای رهایی از آن به دنبال فاصله گرفتن از او و یافتن کمی آزادی برای خود می گردید که این در نهایت آتش خشم و ترس از تنهایی و رهاشدن را در او شعله ور می کند. واکنش آنها خشم و عصبانیت و تظاهر به خودکشی است و نیز حد و مرزی را که شما سعی در وضع کردن دارید، به راحتی نادیده می گیرند. او صمیمیت بیشتری با خشم، افسردگی و تنهایی دارد و آسایش خود را در این حالات پیدا می کند.

v     

 

ویژگی های شخصیت هیستریانیک: اگر در موقعیت هایی قرار بگیرد که مرکز توجه دیگران نباشد، معذب و ناراحت می شود؛ در برخورد با دیگران اغلب رفتارهایی گمراه کننده و تحریک آمیز نشان می دهد؛ رفتارهایش اکثر سطحی هستند و به سرعت تغییر پیدا می کنند؛ از جذابیت های ظاهری خود برای جلب توجه استفاده می کند؛ به کلی گویی علاقه دارد و در صحبت هایش به جزئیات اهمیتی نمی دهد؛ اکثرا رفتارهایی هیجانی، نمایشی و اغراق آمیز دارد؛ به شدت تحت تاثیر نظرات دیگران قرار می گیرد؛ روابطش را صمیمی تر و پرر از آنچه واقعا هستند، می داند.

v     

 

چه طور یک کودک وقتی بزرگ می شود تبدیل به شخصیتی نمایشی و توجه طلب می شود؟ شخصیت های هیستریانیک در کودکی در محیطی بزرگ شده اند که از سوی والدین خود بی اعتنایی و بی توجهی دریافت کرده اند و نیز شاید گاهی اوقات برای رفتارهای خودنمایانه خود پاداش و تحسین دریافت کرده باشند. ممکن است از نبود رسیدگی و توجه مادرانه رنج برده اند و در نتیجه مجبور شده اند با رفتارهای نمایشی یعنی دریافت توجه و محبت از دیگران نیاز خود را برآورده سازند. افراد مبتلا به این اختلال در دوران کودکی خیلی سریع یاد می گیرند چگونه دیگران را فریب دهند تا توجه و مراقبت عاطفی آن ها را از آن خود سازند. آن ها در محیط رشد خود، برای رفتارهای خود نمایانه خود یک الگو داشته اند؛ یکی از والدین آنها به همین اندازه مهرطلب، دمدمی و بی ثبات بوده است.

v     

 

شخصیت های هیستریانیک از یک سو می توانند بسیار مهر طلب و محتاج توجه باشند و از سویی دیگر برایشان دشوار است که یک رابطه عمیق، بادوام و هدفمند عاطفی را برای خود حفظ کنند. بی ثباتی در عشق یکی دیگر از خصوصیات منحصر به فرد آن هاست، وقتی با چنین شخصیتی رابطه عاطفی برقرار می کنید، پی خواهید برد رفتارهایش تا چه حد پوچ و سطحی هستند. هیچ کس قادر نیست اشتهای سیری ناپذیر او را برای جلب محبت و هیجان، کند. ممکن است با عشوه گری و رفتارهای نمایشی بی پایانش شما را از خود دور کند. می توان ردپایی از حس خودکامگی را به وضوح دید. وقتی کسی تا به این حد خود محور بوده و تمام هوش و حواسش منحصرا به ی خواسته هایش معطوف است، در نتیجه شخصی که به عشق او امید بسته ناگزیر تنها رها می شود. یکی دیگر از ویژگی های او این است که او با هم جنسانش رابطه ای ندارد و یا روابط خیلی محدودی دارد هم جنسان او اغلب از پذیرفتنش خودداری می کنند.

v     

 

آن دسته از افرادی که نادیده گرفتن نیازهایشان عادت آن هاست می توانند خود را به راحتی گرفتار و دربند کسانی ببینند که به شدت محتاج توجه هستند. دلیل دیگری که می توان در توجیه علاقمندی شما به شخصیت های نمایشی، عنوان کرد این است که خود شما نیز توجه طلب هستید و به کسانی علاقمند می شوید که درست مثل شما به ظاهر خود و جلب توجه دیگران اهمیت زیادی قائل می شوند. دلیل دیگر این است که اگر چه نوعا انسان هیجان طلبی نیستید اما شیفته کسانی می شوید که این ویژگی را دارند. شاید شور و حرارت او به زندگی و رنگ و لعابی که به آن می دهد نشاط آور است و ذهن شما را به خود مشغول می کند. تصور اینکه به واسطه شخص دیگری بتوانید شادی را تجربه کنید ممکن است شما را جذب کرده و انگیزه بخش باشد.

v     

 

ویژگی های شخصیت نارسیستیک: او به شکلی اغراق آمیز احساس مهم بودن می کند و در اکثر مواقع توانایی ها و موفقیت های خود را بزرگ جلوه می دهد؛ ذهن او دائما در گیر خیال بافی های غیر واقعی درباره موفقیت، قدرت، زیبایی و عشقی آرمانی است که به خود نسبت می دهد؛ بر این باور است که موجودی خاص و استثنایی می باشد و از این رو تنها افراد خاص، با استعداد و سرشناس می توانند او را درک کنند و فقط باید با چنین اشخاصی در ارتباط باشد؛ بیش از اندازه احساس محق بودن می کند. از دیگران توقع دارد او را جدا از سایرین پنداشته، رفتاری متمایز با او داشته باشند و یا خواسته هایش را بی چون و چرا اجابت کنند؛ اغلب اوقات در پی سودجویی از شما و دیگران است تا بدین وسیله نیازهای خودش را برآورده کند؛ به نظر می رسد فاقد هر گونه حس همدلی است و قادر نیست احساسات یا خواسته های دیگران را درک کرده و در جهت اجابت آن ها اقدامی انجام دهد؛ نسبت به دیگران احساس حسادت دارد و یا تصور می کند دیگران به شدت به او حسادت می ورزند؛ اکثر مواقع در رفتار و طرز فکر او غرور و خودخواهی موج می زند.

v     

 

ضعف شخصیت خودشیفته نداشتن حس همدردی با دیگران است. او ظرفیت پذیرش نظرات شما را ندارد، واقعأ قادر نیست عواطف شما را درک یا احساس کند. به عبارتی بهتر شخصیت نارسیستیک در روابط عاطفی دوطرفه ناتوان ظاهر می شود. (ضعف او در این است که نمی تواند دنیا را از دریچه چشمان دیگری ببیند)، با این حال اگر چنین امری امکان پذیر بود باز هم نیازها و تجربه های او به سرعت خودنمایی کرده و جایی برای دیگران باقی نمی گذارند. او به شدت به دیگران حسادت می ورزد (هر چند به سختی تلاش می کند این احساس را پنهان نگه دارد) و تصورش این است که دیگران نیز به او حسادت می کنند. در نظر چنین شخصی، هیچ کس مثل او لیاقت داشتن ثروت و موفقیت را ندارد و بر شمردن نقص ها و عیوب دیگران را برای خود موجه می داند و این کار را برای بزرگ جلوه دادن برتری نسبی خود انجام می دهد.

v     

 

بعضی افراد جذب شخصیت های نارسیستیک می شوند دقیقا به این دلیل که آن ها در پس ظاهر پر جذبه و قدرت و نفوذی که زاده خیال و توهمات آن هاست، کودک خردسالی می بینند که در ناامنی به سر می برد. از این رو به عنوان ناجی و التیام بخش وارد عمل می شوند. افرادی که دقیقا نمایانگر این ویژگی ها هستند، یعنی تمایل دارند نقش میانجی را بازی کنند، به طور موثر سعی می کنند برای شخصیت نارسیستیک که با او رابطه عاشقانه برقرار کرده اند نقش پدر و مادر را ایفا کنند. شاید جایی در ضمیر ناخودآگاه خود بر این باورند که می توانند برای نفس آسیب دیده معشوق خود نقش یک تکیه گاه را بازی کنند تا رابطه مشترکشان هرچه پخته تر و پربارتر رشد کند. مشکل دقیقا همین جاست: برای یک شخصیت نارسیستیک از نو پدر و مادری کردن یعنی سال های سال حضور او در جلسات روان درمانی.

v     

 

ویژگی های شخصیت منفعل پرخاشگر: منفعل بودن او مانع از آن می شود تا امور روزمره و فعالیت های اجتماعی را انجام دهد؛ دائما از این مسئله شکایت دارد که دیگران او را درک نکرده و به ارزش های او پی نمی برند؛ اکثر اوقات بدخلق و پرخاشگر می باشد؛ اکثرا به شکلی غیر منطقی نسبت به بالادستان خود (رؤسا، متصدیان امور) خشمگین و ناراضی است؛ نسبت به آن هایی که از او موفق تر و خوشبخت تر هستند حس حسادت و تنفر دارد؛ شکست های خود را بزرگ جلوه می دهد و دائما در حال شکایت از ناکامی هایش می باشد؛

رفتارهایش دائما بین دو حالت در نوسان است: یا پذیرش بی چون و چرا (منفعلانه) و یا سرکشی خصمانه؛ با ویران کردن خوشبختی و موفقیت های شما، پرده از ماهیت رفتارهای خود بر می دارد.

v     

 

زندگی با یک شخصیت تضعیف گر به راحتی می تواند شما را در افکار مخرب او غرق کند و رفته رفته خود را به عنوان همسر یا معشوقه ای ببینید که بی عرضه، وابسته، بی اراده و نالایق است. تمام آن ها بازتاب حس تردید بسیار شدیدی است که او نسبت به والدین خود داشته و نیز اضطراب حل نشده ای را نشان می دهد که او را در بروز مستقیم احساسات منفیش ناتوان می گذارد. از این رو وقتی او از روی خشم و عصبانیت سکوت می کند یا با حالتی بی تفاوت از اجرای درخواست شما امتناع می ورزد و یا وانمود می کند در انجام آن ناتوان است، مانند کج خلقی ها و بهانه گیری های یک کودک دو ساله، شخصیت منفعل - تهاجمی نیز نیازهای خود را از طریق کنترل کردن دیگران برآورده می کند.

v     

 

ویژگی های شخصیت دوری گزین: از فعالیت های کاری که لازمه آن ارتباط داشتن با مردم است دوری می کند زیرا از انتقاد، عدم تایید و یا طرد شدن توسط دیگران واهمه دارد؛ حاضر به معاشرت با دیگران نیست مگر اینکه مطمئن باشد مورد علاقه و پذیرش آن هاست؛ به راحتی درگیر روابط صمیمی و نزدیک نمی شود، مبادا مورد تمسخر قرار گرفته و خجالت زده شود؛ به هنگام قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی مختلف، ذهنش دائما درگیر آن است که مورد انتقاد قرار نگیرد و یا طرد نشود؛ از آنجا که حس می کند فردی نالایق است، از حضور در موقعیت های اجتماعی جدید معذب شده و احساس شرم به او دست می دهد؛ خود را انسانی می بیند که فاقد مهارت های اجتماعی لازم بوده و از نظر شخصیتی نچسب و غیر قابل دوست داشته شدن است و نیز تصور می کند از نظر اجتماعی نسبت به دیگران در مقام پایین تری قرار دارد؛ شخصا آدم ریسک پذیری نیست و یا خواستار مشارکت در فعالیت های جدیدی که تصور می کند در نهایت منجر به خجالتش می شوند نیست.

v     

 

مردم اغلب به رابطه با شخص دوری گزین بیشتر از آنچه که برایشان سالم است ادامه می دهند زیرا فکر رها کردن او به آن ها احساس بسیار بدی می دهد. شخصیت دوری گزین بنابر دلایلی می تواند به راحتی وابسته شما شود. اول آنکه: آن ها زنجیره حمایتی بسیار محدودی در اطراف خود دارند و همین کافی است تا به افراد کمی که با آن ها در ارتباط هستند بیشتر وابسته شوند. دومین دلیل: چون مهارت های اجتماعی آن ها اکثرا به رشد و تکامل کافی نرسیده است برای داشتن یک راهنما و پشتیبان به شدت به افراد معتمد نزدیک که تعداد آنها خیلی کم است، تکیه می کنند. سومین دلیل: شخصیت دوری گزین با گذشت زمان به حمایت و مراقبت شما خو گرفته و با آن احساس راحتی می کند، از این رو هیچ تلاشی برای بهبود رفتارهای خود انجام نمی دهد و در این رابطه خودخواه تر از قبل می شود. آن ها به داشتن دوستان بسیار کم راضی هستند و تا زمانی که این روابط دوستی را اطمینان بخش بدانند، نیازی نمی بینند که برای داشتن روابط جدید خطر کنند.

v     

 

ویژگی های شخصیت وابسته: او بدون دریافت راهنمایی و قوت قلب از سوی شما حتی قادر به تصمیم گیری های عادی روزمره خود نمی باشد؛ برای به عهده گرفتن اکثر مسئولیت های مهم زندگیش به شما یا دیگران وابسته است؛ ترس از طرد شدن و یا از دست دادن حمایت دیگران مانع از آن می شود که ابراز وجود کرده و یا در جهت مخالفت با نظرات دیگران موضع گیری کند؛ به دلیل عدم اعتماد به قابلیت ها و قدرت تفکر و قضاوت خود، به سختی می تواند کاری را آغاز کرده و یا وظایفش را به تنهایی انجام دهد؛ به شدت تلاش می کند تا محبت و حمایت دیگران را بدست بیاورد و حتی گاهی اوقات برای برطرف کردن این نیازش حاضر به انجام کارهای آزار دهنده می شود؛ ترس و نگرانی شدید ناشی از عدم توانایی در محافظت از خود، او را اکثرا با احساس عذاب و بی پناهی مواجه می سازد؛ وقتی یک رابطه صمیمی را از دست می دهد، به سرعت و مصرانه در پی برقراری روابط جدید است تا توجه و حمایتی را که نیاز دارد بدست بیاورد؛ ترس از اینکه مجبور باشد به تنهایی از خودش مراقبت کند به طرز غیر واقع بینانه ذهنش را مشغول کرده است.

v     

 

اختلال شخصیتی وابستگی، در ن به اندازه قابل توجهی بیشتر از مردان است. برای توضیح این امر دلایل متعددی را می توان مطرح کرد. اول آنکه دخترها در مراحل اولیه زندگی خود بیشتر از پسرها در جهت نشان دادن علائم وابستگی تقویت می شوند. دخترها برای رسیدگی، توجه به دیگران و مقدم دانستن نیازهای اطرافیان مورد تشویق و پاداش قرار می گیرند. دوم آنکه در برخی فرهنگ ها شاهدیم که رفتارهای محتاج گونه ن ارزش شمرده می شود؛ اطاعت محض، منفعل بودن و خدمت رسانی فداکارانه ن در بسیاری از فرهنگ ها و مناطق جغرافیایی خاص مورد تحسین قرار می گیرد. دلیل آخر اینکه در موقعیت های استرس زا واکنش های زن و مرد با یکدیگر متفاوت است؛ مردان ممکن است در این شرایط دست به خشونت زده و یا ترفندهای جدی دیگری از آن ها سر بزند. در حالی که ن در این مواقع در نقش شخصیتی که حامی و مراقب است فرو می روند. هر دوی این رویکردها قابلیت رشد و نهادینه شدن را دارند.

v     

 

ویژگی های شخصیت وسواسی-اجباری: او آن چنان درگیر جزئیات، قوانین، نظم، تهیه فهرست و برنامه ریزی حساب شده می باشد که هر گونه فعالیت شادی بخش و لذت در زندگی او گم شده و بی معناست؛ به اندازهای وسواسی و کمال گراست که هیچ کاری در نظرش کامل و بی نقص نیست؛ به شکلی افراطی خود را وقف کار و مثمر ثمر بودن می کند (حتی به قیمت محروم کردن خود از تفریح، فعالیتهای شادی بخش و داشتن روابط خوب)؛ نسبت به اصول اخلاقی بسیار پایبند و انعطاف ناپذیر است. نمی تواند اجناس قدیمی، پاره و بی ارزش را دور بیاندازد حتی اگر هیچ ارزش معنوی نیز نداشته باشند؛ مایل نیست اختیار امور را به دست دیگران بسپارد مگر اینکه مطمئن شود تمام کارها دقیقا به همان صورت که او می خواهد انجام خواهد شد؛ در خرج کردن برای خود و دیگران بسیار خسیس است؛ خشک، منضبط و لجباز است و بسیار کنترل گر است.

v     

 

ویژگی های شخصیت افسرده: تمام رفتارهای او باغم و اندوه همراه است؛ بینشی که به خود و توانایی هایش دارد آکنده از حس بی کفایتی، بی ارزشی و حرمت نفس پایین می باشد؛ دیدگاهی انتقادی، سرزنش آمیز نسبت به خود دارد؛ اکثر اوقات در حال غصه خوردن و فکر کردن به مسائل ناراحت کننده است؛ نسبت به شما و دیگران منفی نگر، انتقادی و با پیش داوری رفتار می کند؛ تقریبا به همه چیز بدبین است؛ غالبا احساس گناه و ندامت دارد.

v     

 

 به جز نیاز محض به "مراقبت کردن" بعضی افراد رفتار مطیع و محتاج گونه شخصیت های وابسته را تحریک کننده یا به لحاظ عاطفی هیجان انگیز می دانند. شاید اگر مرد هستید مادر شما (و یا اگر زن هستید پدرتان) این خصوصیات را داشته است، و یا ممکن است همواره شیفته ویژگی های رفتاری کسی می شوید که خالی از حرمت نفس است.

گاهی اوقات افرادی میان ما هستند که نیاز شدیدی به نوازش و تایید شدن دارند، از این رو همواره شخصیت وابسته را انتخاب می کنند چرا که او از اینکه تمام انرژی و محبت خود را صرف کسی کند که به تازگی به او وابسته شده، خوشحال و راضی است. ممکن است متوجه شوید علاقمند به برقراری روابطی هستید که می دانید کنترل و قدرت در دستان شماست. شخصیت وابسته بدون وجود معشوق خود حرمت نفس یا هویت کافی را ندارد و همین امر او را وا می دارد تا همواره به قیمت نادیده گرفتن نیازهای خود، خواسته های شما را برآورده سازد.

v     

 

شخصیت وسواسی- اجباری دیدگاه بسته و خشکی به مسائل اخلاقی، ارزش ها و کردارهایش دارد و به شکل انعطاف ناپذیری وجدان کاری دارد. او رابطه خوبی با اعتدال و میانه روی ندارد. با دیگران حق به جانب رفتار می کند و دیدگاهش نسبت به سایر افراد با پیش داوری همراه است و غالبأ ضوابط اخلاقی سفت و سختی را چه در محل کار و چه در رابطه هایش اعمال می کند. اگرچه نسبت به دیگران خوش رفتار نیست اما در مقابل افرادی که از او بالاتر هستند بسیار با ادب و با نزاکت برخورد می کند. او قوانین و ضوابطی که در زندگی و در کارش حکم فرماست را به عنوان حجت و حرف اول و آخر در نظر می گیرد. به سختی قادر به تحمل قانون شکنی است (چه در زندگی خصوصی و چه در محیط کار).

v     

 

اختلال شخصیتی وسواسی- اجباری شامل ویژگی های رفتاری از قبیل کمال پرستی، کنترل کردن، نظم بخشیدن، خشک و منضبط بودن و لجبازی می شود. اختلال در نحوه کنترل زندگی است. هر چه فرد مبتلا بیشتر غرق در کنترل امور زندگی اش می شود بیشتر آسیب می بیند. وقتی احساس کند کنترل امور از دستش خارج شده و برای به دست آوردن دوباره آن به کار مفرط مشغول می شود، یک چرخه منفی به وجود می آید. هرچه سخت تر برای رسیدن به نظم و ظرافت بی نقص تلاش می کند، کارایی اش کمتر شده و بیشتر از قبل حس می کند کنترل امور از دستش خارج شده. در نهایت عدم دست یابی یا حفظ "نظم مطلق" باعث می شود به شدت احساس ترس کند در نتیجه بیشتر از قبل سعی می کند کنترلش را روی امور زندگی افزایش دهد و تلاش کاریش را دو چندان می کند.

v     

 

شخصیت غمگین و افسرده زمان و انرژی روانی بسیار زیادی را صرف فکر کردن و به یاد آوردن اتفاقاتی می کند که بهتر است فراموش شوند. همچنین نشخوار فکری و غم و غصه خوردن کار همیشگی اوست و اغلب این حالت ها بر اثر توجه بیش از حد به نکات منفی، شکست هایی که بزرگ جلوه می دهند، ضعف های ظاهری، اشتباهات و افسوس های بی دریغ به وجود می آیند. او نسبت به آینده ذاتا بدبین است و همیشه در مورد عواقب کارها چه جزئی و چه مهم نگران است و بیش از حد به فکر فرو می رود. این نشخوار فکری در کنار غمزدگی حاکم بر روحیات او باعث می شود جو سنگین و تاثیر گذاری که مملو از ناامیدی و حزن و اندوه است را در فضای زندگی اش حاکم کند که البته این منفی نگری و ناامیدی عمیق باعث می شود دیگران را از خود براند. با طرد شدن توسط دیگران تصور بی ارزش بودن در او تقویت می شود که این در نهایت به یک الگوی رفتاری تبدیل شده و ادامه پیدا می کند.

v     

 

ویژگی های شخصیت پارانوئید: به شما مشکوک است و گمان می کند قصد لطمه زدن به او را دارید، می خواهید از او سوء استفاده کرده و به طریقی او را فریب دهید؛ تمام فکرش به این مشغول است که آیا واقعا به او وفادار هستید و آیا می تواند به شما اعتماد کند؛ در اعتماد کردن به شما تردید دارد و از این می ترسد که اطلاعات محرمانه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها